بیایید گرگ نباشیم ...
بیایید با هم بکاریم ...
نبرید درخت انسانیت را ...
شاید ، شاید روزی میوه داد
شاید ...
بیایید گرگ نباشیم ...
بیایید با هم بکاریم ...
نبرید درخت انسانیت را ...
شاید ، شاید روزی میوه داد
شاید ...
تنها زمانی صبور خواهی شد ...
که صبر را یک قدرت بدانی ...!
نه یک ضعف...
لایک و نظر فراموش نشه لطفا !!
بابا داشت روزنامه میخوند
بچه گفت: بابا بیا بازی!
بابا که حوصله بازی نداشت
ی تیکه از روزنامه رو ک نقشه دنیا بود
رو تیکه تیکه کرد و گفت :
فرض کن این پازله…! درستش کن!
چند دقیقه بعد بچه درستش کرد
بابا، باتعجب پرسید:
توکه نقشه دنیا رو بلد نیستی چطور درستش کردی؟!
بچه گفت: ادمای پشت روزنامه رو درست کردم …
دنیا خودش درست شد
آدمای دنیا که درست بشن…
دنیا هم درست میشه …
منبع : www.amazing.ir
خوشا روزی که من پنج ساله بودم
درون کوچه ها آواره بودم
چرا مادر مرا بیست ساله کردی
میان پادگان آواره کردی
دم دروازه شهر که رسیدم
صدای طبل و شیپور را شنیدم
به خود گفتم که این طبل نظام است
دو سال شخصی گری بر من حرام است
گروهبانان مرا بیچاره کردند
لباس شخصیم را پاره کردند
به خط کردند تراشیدند سرم را
لباس آشخوری کردند تنم را
لباس آشخوری رنگ زمین است